اگرچنانچه درحمام خواستیدصورت خود رااصلاح کنید وآینه حمام رابخارگرفته باشد میتوانیدباکمی صابونی کردن انگشتان خود روی سطح آینه کشیده سپس صورت خودرااصلاح فرمایید.
سلام دوستان داشتم تو یک سایت(سلامت نیوز)میگشتم که این به چشمم خورد و از اونجایی که الان زیبایی برای همه یک مسئله مهمه و بعضی ها از این ماده استفاده میکنن (مخصوصا خانم ها) گفتم که این مطلب رو اینجا درج کنم تا با اصل این قضیه همه آشنا بشن...
بوتاکس،سمی که معجزه میکند
امروزه تزریق سم بوتولینم به عنوان بوتاکس برای از بین بردن چروک ها و ایجاد چهره جوان تر بسیار رایج شده است. اما باید گفت که تاثیر این ماده موقت است.
به گزارش گروه ترجمه سلامت نیوز، تزریق آن به اسانی و سرعت انجام می شود و نیاز به حفظ دوره نقاهت بعد از تزریق نمی باشد و در مقایسه با سایر جراحی های زیبایی خطرات کمتری به همراه دارد. این سم توسط باکتری کلسترودیوم بوتولینم تولید می شود. زمانی که مقدار اندکی از این ماده به ماهیچه تزریق می شود، سیگنال های عصبی را که مسئول انقباض ماهیچه ای است مسدود می نماید. در واقع می توان گفت که تاثیر موقت آن تضعیف و فلج ساختن ماهیچه های صورت و از بین بردن چروک های صورت برای مدتی کوتاه است. گفته شده که 2 تا 3 ساعت بعد از تزریق از لمس و مالیدن محل تزریق باید اجتناب کرد ولی بعد از این مدت وضعیت به حالت عادی بر می گردد.شاید 3 تا 4 روز زمان لازم است تا تاثیر واقعی آن مشخص شود.
حداکثر عملکرد آن تا 1 ظاهر می شود و تا 90 الی 120 روز باقی می ماند و بعد از این مدت مجددا چروک ها بازگشت می کند. استفاده از این ماده توسط سازمان غذا و دارو و برای از بین بردن خطوط و چین و چروک افراد جوان تر از 65 سال تائید و تصویب شده است. تزریق بوتاکس همچنین برای از بین بردن چروک های روی صورت و گردن کاربرد دارد. همچین استفاده دارویی آن برای درمان اختلالات ماهیچه ای چشم مثل لوچی ، هم کشی عضلات گردن و شانه و اسپاسم تارهای صوتی تصویب شده است.
حدود 72 ساعت بعد از تزریق ، چین و چروک ها کمتر خواهد شد. حداکثر تاثیر آن 85% برای افردا جوانتر از 50 سال و 70 % برای افراد بین 50 تا 65 سال اعلام شده است. اما نتیجه آن موقت می باشد و اغلب بعد از 3 تا 4 ماه نیاز به تجدید است.
خطرات احتمالیاز رایج ترین عوارض جانبی بوتاکس ، سردرد، افتادگی پلک و کبودی گزارش شده است. سایر عوارض جانبی آن علائمی مشابه سرماخوردگی دارد. تهوع ، درد موقت صورت، قرمزی محل تزریق، از بین رفتن توانایی چشمک زدن و ضعف ماهیچه ای از دیگر عوارض آن اعلام شده است.
منبع:سلامت نیوز
روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت:خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم.آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت:البته!
_از تو میخواهم یک روز،فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز را بررسی کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.
_چرا چنین چیزی را میخواهی؟به جز این هرچه بخواهی برآورده میکنم، اما این را نخواه.
_خواهش میکنم.آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم.اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود و اگر نه،باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.
خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی،از پاسارگاد بیرون کشید.فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.کوروش گفت: ((عجب!اینجا چقدر مرطوب است!)) و فرشته تاسف خورد.
_میتوانی مرا بین مردم ببری؟میخواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.
و فرشته چنین کرد.کوروش برای اینکار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت.به جز عده ی اندکی،کسی به یاد او نبود .کوروش بسیار غمگین شد اما گفت:اشکالی ندارد.خوب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خودشان هستند.فرشته تاسف خورد.
در راه میشنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزنند:عبدالله!قاسم!...
_هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم!!!
فرشته گفت:این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.
_اعراب؟!!!
_بله.تو آنها را نمیشناسی.آخر آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حکومت میکردی،و حتی چندین قرن پس از آن،آنها از اقوام کاملا وحشی بودند.
کوروش برافروخت: یعنی میگویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟!پس پادشاهان چه میکردند؟!!!
فرشته بسیار تاسف خورد.
سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود.بعد از مدتی کوروش گفت:تو می دانی که من جز ایزد یکتا را نمی پرستیدم.مردم من اکنون پیرو آیینی الهی هستند؟
_در ظاهر بله!
کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟
_اسلام
_چگونه آیینی است؟
_نیک است
وکوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید .........
_نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده.
وفرشته چنین کرد.
_همین؟!!!
کوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.
_پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک شده است؟!!!
و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد.
_خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. میخواهم سفر کوتاهی به آنسوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم را تسکین دهد.
فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند.پس از چند دقیقه مرد از کوروش پرسید:راستی شما از کجا می آیید؟ کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت:
ایران!
لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است!
عکس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت. قلب کوروش شکست.
_مرا به آرامگاهم باز گردان.
ود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایردن .............
کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم. و فرشته گریست