می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را
بلکه خبر
در جگر لکن خاری
از ره این سفرم می شکند
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند
دست ها می سایم
تا دری بکشایم
برعبث می پایم
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند.
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در می گوید با خود:
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند.
*نیما یوشیج*
حیات فرا زمینی
علل امکان وجود زندگی فرازمینی
ابتدا به نظر میآید که اطلاعات علمی موجود، امکان پخش گسترده حیات هوشمند در جهان را کاملاً تصدیق مینماید. اولا اگر موجودات زنده به طور طبیعی ضمن تکامل سیاره ما در زمین به وجود آمدهاند، چنین تصوری منطقی است که تکامل مشابهی میتواند در اجسام فضایی دیگر از نوع زمین صورت گیرد. نکته دوم این است کربن که اساس شیمیایی ماده زنده است، یکی از فراوانترین عناصر در جهان است. نکته سوم بدین شرح است که به وسیله روش اخترشناسی مولکولی ثابت گردیده سنتز مولکولهای آلی پیچیده که از آن حیات آلی میتواند به وجود آید، در تودههای گاز و گرد و غباری که فضای بین ستارهای را اشغال نمودهاند، انجام میگیرد. ولی تمام این مطالب در قلمرو استدلال نظری هستند، بگونهای که واقعیت این مسئله بسیار پیچیدهتر است.
شرط وجود حیات فرازمینی
بدیهی است هنگامی که سیارات از گاز و گرد و غبار ایجاد میشوند، مولکولهای آلی موجود در این ماده نابود میشوند. یعنی آنکه برای ظاهر شدن موجودات زنده در یک سیاره لازمست که ابتدا، ترکیبات پیش حیاتی در همان کره به وجود آید. به نظر میآید که حتی پخش گسترده مولکولهای آلی در فضای بین ستارهای نمیتواند پیدایش حیات آلی را در سیاراتی مانند زمین تضمین نماید، حتی پیشگویی در این باره که حیات بتواند در اجسام فضایی دیگر ظاهر گردد، مشکل است. زیرا علم هنوز نمیتواند توضیح دهد که چگونه فرآیند حیرت انگیز تشکیل و سازمان یافتگی خود به خود ماده، صورت میگیرد.تمدن فرازمینی بنا بر عقیده اخترفیزیکدان بلندپایه شوروی سابق ایوسیف شکلوفسکی (Iosif Shklovsky) شاید بتوان تصور نمود که تمدن زمینی در کهکشان ما و حتی در ابرکهکشان منحصر بفرد باشد. استدلال او چنین است: اگر فرض کنیم که تمدنهای بسیاری در جهان موجود هستند. در آن صورت آنها به دلیل اینکه طبیعتا دارای تکامل یکسانی نیستند، باید دارای امکانات علمی و فنی متفاوتی باشند. به بیان دیگر باید تمدنهایی عقب ماندهتر و پیشرفتهتر از ما وجود داشته باشد. به ویژه بایدحداقل چند تمدن بسیار پیشرفته یافت شود که بتواند انرژیهای معادل انرژی کهکشانهایشان را مهار کنندمیزان فعالیت علمی چنین تمدنهایی به اندازهای است که زمینیها نمیتوانند از آنها بیخبر باشند. ولی از آنجا که زمینیها نتوانستهاند نشانههایی از اینگونه فعالیتها را کشف نمایند، بنابراین چنین تمدنهایی وجود ندارد و اگر چنین تمدنهایی وجود ندارد، بطور کلی امکان موجودیت تمدنهای فرازمینی از بین میرود. زیرا در غیر اینصورت باید برخی از این تمدنها به تمدنهای بسیار پیشرفته تبدیل شود. علل کشف نشدن موجود فرازمینی دانشمندان دیگر بر این عقیده دارند که علت کشف نشدن تمدنهای دیگر این نیست که آنها وجود ندارند، بلکه این مسئله دلایل دیگری دارد. وسولد تروئیتسکی (Vsevold Troitsky)عنصر وابسته فرهنگستان علوم شوروی سابق فرضیهای را به شرح زیر پیشنهاد نموده است: مدل جهان داغ در حال انبساط، اولین مرحله تکامل را به نحوی مجسم میسازد که هیچ ستاره، سیاره و حتی مولکول و یا اتم وجود نداشته است (پیدایش جهان). تمام اینها پس از گذشت مدتی طولانی ایجاد شدند. بنابراین شرایط ضروری برای پیدایش موجودات زنده در مرحله خاصی از تاریخ جهان تکمیل گردد. طبق فرضیه تروئیتسکی پس از آن حیات عملا بطور همزمان در اجسام فضایی مختلف به وجود آمد. مفهوم این مطلب آنست که هیچ تمدنی پیشرفتهتر از تمدن زمینی وجود ندارد. به همین دلیل ما نمیتوانیم اثری از آنها پیدا کنیم.
علل تکامل موجودات فرازمینی
طبق نظر دانشمندان فعالیت تمدنهای دیگر در فضا در هر مرحلهای از تکامل که باشند، باید به وسیله مشکلات مربوط به تأمین انرژی محدود گردد. به عنوان مثال ایجاد فرستنده رادیویی نیرومند برای برقراری ارتباط با موجودات هوشمند دیگر در جهان، به وسیله فرستادن علائم در تمام جهات به انرژی عظیمی نیاز دارد که میتواند موجودیت این تمدن را به مخاطره اندازد. به علاوه، این طرح مستلزم تلاشهای فراوانی است، در صورتی یک تمدن میتواند از عهده چنین طرحی برآید که آن را ضروری تشخیص دهد. بنابراین این مسئله هنوز در دوره بررسی است. هیچ تمدنی در خارج از سیاره ما کشف نشده است و امیدی برای کشف حتی یکی از آنها بسیار ضعیف است. مفهوم چنین جستجویی چه است؟ به گفته پژوهشگر دانشگاهی، جی.آی. نان (G.I.Naon) از فرهنگستان علوم استونی، تحقیق درباره مسئله تمدنهای فرازمینی به ما کمک میکند که به نحوه بهتری به مطالعه خودمان بپردازیم. بشریت در تکامل خود به مرحلهای قدم نهاده که بیش از هر وقت، از وحدت خود با جهان آگاه است، او میداند قوانین فیزیکی حاکم بر سیارهاش با قوانینی که بر بقیه جهان حکمفرماست، یکسان است. امروزه دانستن این قوانین بدین مفهوم است که بتوانیم وظیفه و کارمان را به طور موثری طرح ریزی کنیم و آینده خود را بر مبنای اطلاعات علمی پیش بینی نمائیم. تحقیق درباره مسئله تمدنهای فرازمینی در سطح کنونی علوم طبیعی، یکی از موثرترین راههای دست یافتن به هدفهایمان است. بطور کلی با تلاش برای دانستن درباره امکان موجودیت تمدنهای دیگر، درباره موجودیت خود در فضا میآموزیم و تمدن خود را از چیزی که بازتاب این تمدن در آینه کیهانی است، مطالعه مینماییم زمانی که بشر زمینی در علوم ارتباطات آنقدر پیشرفت نکرده است که بتواند بیرون از محیط زیست خودش را ببیند و بتواند با آن محیط رابطهای برقرار کند صرفاً به این دلیل نمیتواند بگوید در آن بیرون هیچکس نیست چنین تفکری ناشی از نخواستن و نتوانستن و فرار از دانستن است بلکه بهتر آنست که بگوید هنوز چشم و گوش بشر آنقدر قوی نشدهاند تا آن بیرون را ببینند و درک کنند اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که تکنولوژی ارتباطات ما هنوز آنقدر پیشرفت نکرده که بتوانیم چهان اطرافمان را بفهمیم در این راستا باید بگویم سرعت نهایی ارتباطات ما سرعت نور است که در مقیاس فضایی تقریباً فاقد ارزش است چرا؟ چون در ارتباط با نزدیکترین ستاره یعنی آلفا سنتائوری ارسال و دریافت یک پیام ما حدود نه سال وقت میبرد اما در همین حال اگر پیاممان را بخواهیم به سوی دیگری از کهکشان خودمان ارسال کنیم هزاران سال وقت خواهد گرفت و طبیعتا چنین تکنولوژی در ارتباطات فرازمینی نا کارآمد است و مثل این میماند که ما بایستیم و همانند صدها سال پیش فردی را از فاصله چند صد کیلومتری با فریاد زدنمان با خبر کنیم به نظر شما آیا این احمقانه نیست پس در اینجا بهتر است تصور کنیم که موجودات فرا زمینی پیشرفته پیامهایشان را فراتر از سرعت نور و با سیستمهای پیشرفته تر از ما به فضا میفرستند که ما به علت ندانستن این تکنولوژی نسبت به آن کور هستیم و قادر به دریافت آن نیستیم کما اینکه همین حالا ممکن است ما در معرض پیامهای بیشمار اینچنینی از فضا باشیم .
شانسها و گزینههای وجود زیست غیرزمینی
با پیشرفت علم در قرن اخیر، حال دیگر میتوانیم پاسخهای روشن تری را درباره حیات و احتمال وجود آن در کیهان بیابیم. با احتساب شماره تخمینی سیارات عالم، دانشمندان محاسبه کردهاند احتمال اینکه ما تنها باشیم و به جز زمین در سراسر کائنات نشانی از حیات نباشد یک در ۱۰۰ میلیون است. در هر کهکشان مانند راه شیری ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد ستاره وجود دارد و کیهان شناسان تخمین میزنند ۴۰۰ میلیارد کهکشان در عالم موجود است بنابراین پذیرفتنی نیست اگر بگوییم سیاره کوچک ما در کنار ستاره عادی مان تنها مکان پذیرای حیات در عالم است اما تنها زیستگاهی که تاکنون در عالم میشناسیم زمین خودمان است. در اینجا به دلیل گستردگی مطلب بحث درباره حیات در کیهان را به حوزه کوچک تر آن یعنی منظومه شمسی محدود خواهیم کرد و به احتمال وجود حیات و سیارات و اقمار پذیرای آن میپردازیم.
گزینههای وجود حیات
در منظومه شمسی غیر از زمین تنها سه گزینه وجود دارد که احتمال پیدایش حیات بر روی آنها بررسی میشود. میتوانیم با اطمینان بگوییم حیات در مریخ، یکی از اقمار مشتری - اروپا و یکی از اقمار زحل - تیتان - میتواند پدید بیاید. کمربند حیات خورشید شامل سه سیاره زهره، زمین و مریخ است. (کمربند حیات در منظومه شمسی یعنی جایی که سیارهای با جو مناسب دارای آب به صورت مایع است و احتمال شکل گیری حیات تنها در این کمربند وجود دارد) سیاره زهره از لحاظ ظاهری شباهت زیادی به زمین دارد. جرم آنها با هم برابر است و ضمناً ترکیبات اتمسفری اولیه دو سیاره شباهت زیادی با هم داشتهاند اما سیاره زهره کمی نزدیک تر از زمین به خورشید است و این باعث عدم پایداری آب مایع در آن سیاره میشود. همچنین گاز کربنیکی که در جو آن قرار دارد باعث ایجاد خاصیت گلخانهای شدید شده و درجه حرارت آن را تا ۵۰۰ سانتی گراد میرساند. بنابراین میبینید که از شرایط ابتدایی حیات یعنی آب مایع و جو مناسب برخوردار نیست.مریخ: سیاره دیگر کمربند حیات مریخ است که تاکنون بیش از دو گزینه دیگر کاوش شده است. در چند صد میلیون سال اول منظومه شمسی، مریخ نسبت به زمین شرایط بهتری برای پیدایش حیات داشته که به دلیل سریعتر سرد شدن مریخ بوده است. همین زمینه شرایط پیدایش باکتریها را زیر پوسته مریخ ایجاد کرد. یعنی شرایط سطحی مریخ بسیار زودتر از زمین برای پیدایش حیات آماده شده است. یافتههای اخیر مریخ نوردهای ناسا وجود آب در گذشته مریخ- احتمالاً حدود یک میلیارد سال قبل- را نیز تایید کرده اند. هرچند میزان آن و مدت زمان بقای آن همچنان مبهم است. علاوه بر این شواهدی دال بر وجود جوی ضخیم از co2 در سالهای آغازین این سیاره وجود دارد. شاید در همین دوره حیات در زیر سطح مریخ یا حتی بر سطح آن فرصت رشد یافته باشد اما به دلیل میدان مغناطیسی و گرانش ضعیف مریخ (حدود ۳۸ درصد جو زمین) باد خورشیدی جو آن را بیش از پیش پراکنده ساخت و سبب بخار شدن یا فرو رفتن آبهای سطحی به زیر سطح مریخ و یخ زدن آنها شده است. اخیراً نیز مدار گردهای مریخ نشانههای امیدوار کنندهای را از وجود منابع یخ- آب زیر سطح مریخ یافته اند. بنابراین امکان حیات بر روی مریخ کنونی بسیار کم است اما غیرممکن نیست. احتمالاً گرمای درونی آن به اندازهای هست که لایه زیرین یخ را گرم کند و محیطی نسبتاً مساعد را برای میکروبهای جان سخت مریخی ایجاد کنند. این باکتریها در صورت وجود در سوخت و سازشان تولیدکننده متان هستند. جالب این است که شواهد اخیر مدارگرد مریخ نشانههایی قطعی از وجود متان در جو مریخ دارد که یا بر اثر واپاشیهای حاصل از زندگی باکتریها به وجود میآیند یا بر اثر فعالیتهای پیوسته آتشفشانی در جو پخش میشوند. این که آیا در دوره ابتدایی مریخ حیات شکل گرفته است یا حتی هنوز هم باکتریهایی زیر لایههای سطحی آن- جایی که احتمالاً آب مایع وجود دارد- زنده ماندهاند هنوز بی پاسخ مانده است و جواب قطعی آن طی کاوشهای آینده حاصل میشود. (شهاب سنگ مریخی ALH84001 که ۱۳۰۰۰ سال پیش در قطب جنوب سقوط کرده است. در بزرگنمایی ۱۰۰ زار برابر با میکروسکوپ الکترونی، ساختارهای کرم مانندی دیده میشود که دانشمندان آنها را مشابه سنگوارههای حیات ابتدایی میدانند. اما هیچ چیز هنوز قطعی نیست.) بنابراین هر دو سیاره موجود در کمربند حیات را بررسی کردیم. (البته غیر از زمین) اما ممکن است در هر منظومه کمربندهای حیات متعددی وجود داشته باشد یعنی قلمرو حیات ابتدایی محدود به کمربند حیات دور هر ستاره نیست. اگر سیارهای گازی اقماری بزرگ داشته باشد، نیروی جذر و مدی میان سیاره و اقمار درون این اقمار را گرم میکند. یعنی حتی اگر سیاره و قمرش نزدیک ستارهای هم نباشند، انرژی مورد نیاز حیات ابتدایی تأمین خواهد شد. ۲- اروپا: سطح این قمر مشتری را اقیانوسی نیمه عمیق از آب فراگرفته و روی آن را لایهای یخ ضخیم که شاید ضخامت آن ۱۰ تا ۱۵ کیلومتر باشد، پوشانیده است و این لایه یخ به دلایل مجاورت با خلأ همواره در حال شکست و ترمیم است. این قمر هم اندازه ماه زمین است و منبع گرمایی درونی آن در اثر مکش گرانشی مشتری و دیگر قمرها بر اروپا به وجود آمده است. این گرما یخهای زیرین را ذوب میکند، در عین حال فشار یخها باعث میشود آب بخار نشود، در نتیجه ممکن است نوعی از حیات در آب زیرین شکل گرفته باشد. شکلی از حیات که متفاوت از حیات شناخته شده زمین خواهد بود. چون ژرفای یخ به حدی است که نور خورشیدی از آن نمیگذرد بر همین اساس حیات وابسته به نور خورشید نمیتواند در آنجا شکل بگیرد. اینکه آیا حیاتی در آنجا آغاز شده و تا کجا متحول شده است را نمیدانیم. با شروع ماموریت مدارگرد جیمو (JIMO) و مطالعه قمرهای یخی مشتری، اطلاعات نسبتاً کامل تری را درباره احتمال حیات در اروپا به دست خواهیم آورد. تنها زمانی میتوانیم با قطعیت از حیات در اروپا صحبت کنیم که ناسا موفق شود کاوشگری را به اروپا بفرستد و با سوراخ کردن یخ ها، حیات دریایی را آزمایش کند که این امر با توجه به شرایط و ضخامت یخ به زودی امکانپذیر نیست.(سطح یخی اروپا، شیارهای موجود یخهای ترک خورده را از دید فضاپیمای گالیله در سال ۱۹۹۸ نشان میدهد.) ۳- تیتان: این قمر با قطری معادل ۵۱۵۰ کیلومتر دومین قمر بزرگ منظومه شمسی و حتی از سیارههای پلوتون و عطارد نیز بزرگ تر است. اما مهمترین ویژگی آن وجود جو قابل توجه آن است که از نظر ترکیبات و فشار سطحی به زمین بسیار شبیه است. جو هر دو از نیتروژن (۱۷ درصد برای زمین و ۹۰ تا ۹۷ درصد برای تیتان) تشکیل شده و فشار جو در تیتان ۵/۱ برابر فشار جو در زمین است. البته دومین گاز فراوان در زمین اکسیژن و در تیتان متان است. دورتا دور جو تیتان تا ارتفاع ۷۰۰ کیلومتری سطح غباری از ذرات متان وجود دارد. در عکسهایی که کاسینی اخیراً از این قمر بااهمیت گرفته نواحی تیره و روشن بسیاری دیده میشد. نواحی تیره احتمالاً دریاهای اتان و متان هستند که در دمای ۱۷۹- درجه سطح تیتان به وجود آمدهاند و نو احی روشن باید قارههایی بر سطح آن باشند. به دلیل دمای بسیار کم تیتان، احتمال وجود حیات در آن وجود ندارد اما این قمر ترکیبات آلی یعنی بلوکهای سازنده حیات را در خود جای داده است. بنابراین نمونهای عالی برای بررسی شرایط آغازین حیات است، یعنی چیزی شبیه زمین در ۵/۴ میلیارد سال پیش که اکنون میتوان سیر تکوین حیات را بر روی نمونهای آزمایشگاهی مطالعه کرد. حال چگونه بر روی چنین قمری با اوضاع محیطی نه چندان مساعد حیات شکل میگیرد؟ تیتان یکی از مهمترین عاملها را دارا است و آن جوی پایدار است که مانند یک حفاظ محیط درون قمر را از فضای بیرون آن جدا میکند. مورد بعدی مانند پیدایش حیات ابتدایی بر روی زمین است. پرتوهای فرابنفش در برخورد با تیتان باعث شکسته شدن مولکولهای نیتروژن، متان و سایر مولکولها میشود و در نتیجه ترکیبات آلی بعدی شکل میگیرد. در نهایت چگالی ابرها به حدی میشود که امکان ریزش بارانهای هیدروکربنی را روی قمر بالا میبرد که در صورت روی دادن این پدیده مهم، دریاچهها و رودهایی از ترکیبات آلی سطح این قمر را میپوشاند. بنابراین شرایط حیات ابتدایی در مجاورت مولکولهای آلی مساعد تر میشود و در آن صورت ما شاهد آن چیزی خواهیم بود که در حدود ۵/۴ میلیارد سال پیش در زمین آغاز شده است، تاکنون به چنین موجودات هوشمندی ختم شود. بسیاری از این حدسیات بعد از فرود هویگنس و تجزیه و تحلیل کامل دادههای ارسالی آن قطعی خواهد شد. با توجه به آنچه در بالا ذکر شد میبینیم احتمال این که در جای دیگری از منظومه شمسی هم بتواند شکل بگیرد صفر نیست. چنانچه شواهد حاکی از آن است که در زمانی دوردست در مریخ حیاتی ابتدایی وجود داشته و اکنون ممکن است در قمر اروپا ایجاد شده باشد و در آیندهای دور هم احتمال ایجاد آن بر تیتان وجود دارد، پس باید امیدوار باشیم که ما در این کیهان تنها نخواهیم بود.
هلال شامگاهی محرم 1430، آزمودن چشمان رصدگران
هر ساله شروع سال جدید قمری با حلول ماه محرم همراه است. شاید رؤیت هلال ماه محرم در سال های قبل که کمتر بحرانی بوده و از امسال با بحرانهای آن روبرو خواهیم شد، در کنار غروبی که ابرها را به رنگ سرخ در آورده، برای هر یک از شما خاطره ای را به دنبال داشته است. مثل عکس زیر از آقای علی ابراهیمی که سال قبل تهیه شده است:
1- بررسی علمی رؤیت پذیری هلال شامگاهی محرم
موعد رصد، روز یکشنبه 8 دیماه 1387(برابر با 28 دسامبر 2008 و 29 ذیحجه 1429) می باشد. زمان مقارنه هلال محرم ساعت 15:53 روز شنبه 7 دی (به وقت ایران) بوده و در غروب روز بعد، هلال حدود 25 ساعت سن و 11 درجه جدایی زاویه ای از خورشید دارد. شاید اهمیت این هلال به خاطر در اوج بودن آن باشد (405 هزار کیلومتر). از نظر علمی نقشه زیر خطوط رویت پذیری هلال را بر مبنای "بهترین زمان" و بر اساس مدل مثلثی ایران نشان می دهد (محاسبات را در سیستم مکان مرکزی و پارامترها بدون اثر شکست جوّی محاسبه کرده ام):
با توجه به این نقشه، آخرین حد پیش بینی رؤیت با چشم مسلح از جنوب این تا خط منتهی به ناحیه H1 که خط واصل شهر گناباد در استان خراسان و دماوند در استان تهران و ارومیه در استان آذربایجان غربی می باشد. در این ناحیه تنها در صورت وجود آسمان صاف و شفاف و تیز بودن چشمان رصدگر و تجربه کافی وی ، امکان رؤیت با چشم غیر مسلح وجود دارد.
اما ناحیه H2 منتهی به خط واصل شهر زابل در استان سیستان و نظنز در استان اصفهان و پاوه در استان کردستان می باشد. در این ناحیه امکان رؤیت با چشم غیر مسلح در شمال ناحیه با کمی دقت و در جنوب آن به راحتی امکان پذیر است. برای رؤیت این هلال در نواحی شمالی ایران نیاز به یک دوربین دوچشمی ضعیف در حد 50 یا 60 میلیمتر می باشد.
نکته1: در ناحیه H1 محاسبه برای پارامترهای لحظه "بهترین زمان" و در ناحیه H2 محاسبه برای پارامترهای لحظه غروب خورشید انجام شده است.
نکته2: بررسی های دقیق، بر اساس رصدهای هلال در روز نشان می دهد که رؤیت این هلال با ابزارهای متعارف نجومی نظیر تلسکوپهای تا حد 10 اینچ، در میان روز و قبل از غروب خورشید امکان پذیر نمی باشد.
2- پارامترهای هلال شامگاهی محرم
در جدول زیر پارامترهای این رصد در لحظه غروب خورشید برای سه مکان آمده است (توپوسنتریک بدون اثر شکست). برای دیگر شهرها می توانید به نرم افزارهای نجومی مراجعه نمایید:
پارامترها | بندرعباس | مرکز ایران | تهران |
غروب خورشید (ساعت ودقیقه) | 16:59 | 16:58 | 16:59 |
مدت مکث (دقیقه زمانی) | 45 | 44 | 44 |
ارتفاع(درجه) | 7.56 | 6.88 | 6.31 |
جدایی زاویه ای (درجه) | 10.76 | 10.80 | 10.85 |
اختلاف سمت (درجه) | 6.74- | 7.57- | 8.18- |
ضخامت (دقیقه قوسی) | 0.26 | 0.26 | 0.26 |
فاز (درصد) | % 1 | % 1 | % 1 |
سن (ساعت ودقیقه) | 25:07 | 25:06 | 25:07 |
فاصله تا زمین (کیلومتر) | 405459 | 405550 | 405550 |
3- نکات رصدی هلال شامگاهی محرم
از نظر رصدگران با تجربه ای نظیر آقایان قاضی میرسعید، بوژمهرانی و ... برنامه ریزی رصدی و توجه به نکات مربوط به هر رصد، مهمترین قسمت کار رؤیت هلال به شمار می آید. چه بسا موفقیت یک رصد هم توجه به این نکات و اتخاذ تصمیمات مناسب باشد:
- استفاده از سیارات مشتری و زهره در آسمان شامگاهی برای بررسی میزان فکوس ابزار مورد استفاده، می تواند مفید باشد. عطارد هم در فاصله حدود 6 درجه ای شمال شمال غرب هلال، می تواند نشانه خوبی باشد.
- استفاده از شاخصهای مختلف روی افق با کمک خورشید (قبل از غروب خورشید) و یا ستارگان (در شب قبل) می تواند در پیدا کردن محل هلال مفید باشد. برای این منظور سمت هلال را در لحظه غروب و لحظات بعد، با سمت خورشید یا ستاره خاص برابر گرفته و زمان عبور را از نرم افزار بدست آورید.
- برای این رصد بهتر است به دنبال رصدگاهی باشید که افق صفر داشته باشد. وجود کوه در افق باعث می شود هلال در زمان روشنی آسمان، غروب کند و هلال از دست برود.
4- تکرار یک رصد مشابه
اکنون که به پارامترهای این رصد نگاه می کردم، دیدم که تا حدی این هلال به یک هلال رکورد شکن در گذشته دور شبیه است. دهه 1370 تا 1380 سالهایی است که مجله نجوم برای توسعه شاخه نجوم آماتوری در کشور دست به برنامه ها مختلفی زد و شاید این تلاش اکنون بعد از 17 سال به بار نشسته است. خصوصاً در زمینه رؤیت هلال که همکاری آقای صیاد و گیاهی با این نشریه خیلی نزدیک بود. در شماره 67-68 خبر شکسته شدن رکورد رؤیت هلال با چشم غیر مسلح توسط استم در امریکا چاپ شد. پس از آن خبر شکسته شدن رکورد رؤیت هلال با چشم غیر مسلح توسط آقای زاهد آرام در شماه 70 (تیر 1376) منتشر شد. با این خبر شوق و ذوق رصدگران برای رکورد شکنی بیشتر شد.
اما بازبینی این رصد ( 17 اردیبهشت 1376 در شهر بیرجند) با استفاده از نرم افزاهای نجومی، نکات زیادی را به ما نشان می دهد. اینکه رؤیت کنندگان این هلال (آقایان زاهد آرام و فیضی) هلال را در نزدیکی افق و دقایقی قبل از غروب هلال رؤیت کرده اند. وجود پارمترهای این رصد در زیر حد رؤیت پذیری، امروزه کارشناسان را بر آن داشته تا رصدهای مشابه انجام شود تا در آینده بتوان برای پیش بینی رؤیت چنین هلالهایی، با اطمینان بیشتری صحبت کرد.
به نظر بنده برای رصد هلال محرم، نقاط شمالی ایران نظیر شهرهای مشهد، سرخس و بجنورد، می تواند مقایسه خوبی برای این دو هلال باشد. در زیر پارامترهای مقایسه را در لحظه غروب خورشید می بینید:
پارامترها | بیرجند 17-2-1376 | هلال 8 دی 1387 | |
مشهد | سرخس | ||
غروب خورشید (ساعت ودقیقه) | 19:19 | 16:24 | 16:18 |
مدت مکث (دقیقه زمانی) | 35 | 42 | 42 |
ارتفاع(درجه) | 6.01 | 5.99 | 5.88 |
جدایی زاویه ای (درجه) | 9.99 | 10.61 | 10.57 |
اختلاف سمت (درجه) | 7.35- | 8.14- | 8.17- |
ضخامت (دقیقه قوسی) | 0.24 | 0.25 | 0.25 |
فاز (درصد) | % 0.87 | 0.96 | 0.95 |
سن (ساعت ودقیقه) | 18:03 | 24:32 | 24:26 |
فاصله تا زمین (کیلومتر) | 376074 | 405577 | 405582 |
بی شک دیدن هلال محرم با چشم غیر مسلح برای نقاط فوق، یک رکورد از نظر پارامتر رؤیت در کمترین اختلاف ارتفاع محسوب خواهد شد.
با آرزوی داشتن آسمانی بدون ابر و غبار و موفقیت برای تمام رصدگران هلال
سید قاسم رستمی – عضو گروه غیر حرفه ای رؤیت هلال
تفت- 4-10-87
منبع : آسمان پارس |
حیرتیم اما به وحشت ها هم آغوشیم ما
همچو شبنم با نسیم صبح خاموشیم ما
هستی موهوم ما یک لب گشودن بیش نیست
چون حباب از خجلت اظهار خاموشیم ما
شور این دریا فسون اضطراب ما نشد
از صفای دل چو گوهر پنبه در گوشیم ما
خواب ما پهلو نزد بر بستر دیبای خلق
از نی مژگان خود چون چشم خس پوشیم ما
بحر هم نتواند از ما کرد رفع تشنگی
جوهریم آب از دم شمشیر می نوشیم ما
گاه در چشم تر و گه در مژه گاهی به خاک
همچو اشک ناامیدی خانه بر دوشیم ما
شوخ چشمی نیست کار ما به رنگ آینه
چون حیا پیراهنی از عیب می پوشیم ما
چشمه ی بی تابی اشکیم از طوفان شوق
با نفس پر می زنیم و ناله می جوشیم ما
مرکز گوهر برون گرد خط گرداب نیست
هرکجا حرفی از آن لب سرزند گوشیم ما
کی بود یا رب که خوبان یاد این بیدل کنند
کز خیال خوش دلان چون غم فراموشیم ما
بیدل دهلوی
به نام حق
به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را ...
به نام آنکه کلمه را آفرید.
و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که میخواستم
از او بگویم.
که هر چه بود، پیش از هر کلامی، خودش گفته بود.
باید این واژه های کوچک را شست
سهراب سپهری نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد.
خود سهراب میگوید :
... مادرم میداند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را میشندیده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9)
پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر.
وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.
... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد... (هنوز در سفرم - صفحه 10)
درگذشت پدر در سال 1341
مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.
تنها برادر سهراب، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همایوندخت، پریدخت و پروانه.
محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.
سهراب از محل تولدش چنین میگوید :
... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت... (هنوز در سفرم - صفحه 10)
سال 1312، ورود به دبستان خیام (مدرس) کاشان.
... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه میشد.... (اتاق آبی - صفحه 33)
... در دبستان، ما را برای نماز به مسجد میبردند. روزی در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید.
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم.
بی آنکه خدایی داشته باشم ... (هنوز در سفرم)
سهراب از معلم کلاس اولش چنین میگوید :
... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمیفهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...
خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی.
... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را میخوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم.... (هنوز در سفرم)
مهرماه همان سال، آغاز تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان.
... در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود... (هنوز در سفرم - صفحه 12)
از دوستان این دوره : محمود فیلسوفی و احمد مدیحی
سال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردند.
سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.
... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمیرسیدیم. اهل سنجش نمیشدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل میباختیم. شیفته میشدیم و آنچه میاندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به شهر بزرگی آمده بودم. اما امکان رشد چندان نبود... (هنوز در سفرم- صفحه 12)
سال 1324 دوره دوساله دانشسرای مقدماتی به پایان رسید و سهراب به کاشان بازگشت.
... دوران دگرگونی آغاز میشد. سال 1945 بود. فراغت در کف بود. فرصت تامل به دست آمده بود. زمینه برای تکانهای دلپذیر فراهم میشد... (هنوز در سفرم)
آذرماه سال 1325 به پیشنهاد مشفق کاشانی (عباس کی منش متولد 1304) در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) کاشان استخدام شد.
... شعرهای مشفق را خوانده بودم ولی خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن کشید. الفبای شاعری را او به من آموخت... (هنوز در سفرم)
سال 1326 و در سن نوزده سالگی، منظومه ای عاشقانه و لطیف از سهراب، با نام "در کنار چمن یا آرامگاه عشق" در 26 صفحه منتشر شد.
...دل به کف عشق هر آنکس سپرد
جان به در از وادی محنت نبرد
زندگی افسانه محنت فزاست
زندگی یک بی سر و ته ماجراست
غیر غم و محنت و اندوه و رنج
نیست در این کهنه سرای سپنج...
مشفق کاشانی مقدمه کوتاهی در این کتاب نوشته است.
سهراب بعدها، هیچگاه از این سروده ها یاد نمیکرد.
سال 1327، هنگامی که سهراب در تپه های اطراف قمصر مشغول نقاشی بود، با منصور شیبانی که در آن سالها دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بود، آشنا شد. این برخورد، سهراب را دگرگون کرد.
... آنروز، شیبانی چیرها گفت. از هنر حرفها زد. ون گوگ را نشان داد. من در گیجی دلپذیری بودم. هرچه میشنیدم، تازه بود و هرچه میدیدم غرابت داشت.
شب که به خانه بر میگشتم، من آدمی دیگر بودم. طعم یک استحاله را تا انتهای خواب در دهان داشتم... (هنوز در سفرم)
شهریور ماه همان سال، استعفا از اداره فرهنگ کاشان.
مهرماه، به همراه خانواده جهت تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی به تهران میاید.
در خلال این سالها، سهراب بارها به دیدار نمیا یوشیج میرفت.
در سال 1330 مجموعه شعر "مرگ رنگ" منتشر گردید. برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در "هشت کتاب" تجدید چاپ شد.
بخشهایی حذف شده از " مرگ رنگ " :
... جهان آسوده خوابیده است،
فروبسته است وحشت در به روی هر تکان، هر بانگ
چنان که من به روی خویش ...
سال 1332، پایان دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت مدرک لیسانس و دریافت مدال درجه اول فرهنگ از شاه.
... در کاخ مرمر شاه از او پرسید : به نظر شما نقاشی های این اتاق خوب است ؟
سهراب جواب داد : خیر قربان
و شاه زیر لب گفت : خودم حدس میزدم. ...
(مرغ مهاجر صفحه 67)
اواخر سال 1332، دومین مجموعه شعر سهراب با عنوان "زندگی خوابها" با طراحی جلد خود او و با کاغذی ارزان قیمت در 63 صفحه منتشر شد.
تا سال 1336، چندین شعر سهراب و ترجمه هایی از اشعار شاعران خارجی در نشریات آن زمان به چاپ رسید.
در مردادماه 1336 از راه زمینی به پاریس و لندن جهت نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی سفر میکند.
فروردین ماه سال 1337، شرکت در نخستین بی ینال تهران
خرداد همان سال شرکت در بی ینال ونیز و پس از دو ماه اقامت در ایتالیا به ایران باز میگردد.
در سال 1339، ضمن شرکت در دومین بی ینال تهران، موفق به دریافت جایزه اول هنرهای زیبا گردید.
در همین سال، شخصی علاقه مند به نقاشیهای سهراب، همه تابلوهایش را یکجا خرید تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود.
مرداد این سال، سهراب به توکیو سفر میکند و درآنجا فنون حکاکی روی چوب را میاموزد.
سهراب در یادداشتهای سفر ژاپن چنین مینویسد :
... از پدرم نامه ای داشتم. در آن اشاره ای به حال خودش و دیگر پیوندان و آنگاه سخن از زیبایی خانه نو و ایوان پهن آن و روزهای روشن و آفتابی تهران و سرانجام آرزوی پیشرفت من در هنر.
و اندوهی چه گران رو کرد : نکند چشم و چراغ خانواده خود شده باشم...
در آخرین روزهای اسفند سال 1339 به دهلی سفر میکند.
پس از اقامتی دوهفته ای در هند به تهران باز میگردد.
در اواخر این سال، سهراب و خانواده اش به خانه ای در خیابان گیشا، خیابان بیست و چهارم نقل مکان میکند.
در همین سال در ساخت یک فیلم کوتاه تبلیغاتی انیمیشن، با فروغ فرخزاد همکاری نمود.
تیرماه سال 1341، فوت پدر سهراب
... وقتی که پدرم مرد، نوشتم : پاسبانها همه شاعر بودند.
حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه آن طرف سکه بود وگرنه من میدانستم و میدانم که پاسبانها شاعر نیستند. در تاریکی آنقدر مانده ام که از روشنی حرف بزنم ...
تا سال 1343 تعدادی از آثار نقاشی سهراب در کشورهای ایران، فرانسه، سوئیس، فلسطین و برزیل به نمایش درآمد.
فروردین سال 1343، سفر به هند و دیدار از دهلی و کشمیر و در راه بازگشت در پاکستان، بازدید از لاهور و پیشاور و در افغانستان، بازدید از کابل.
در آبانماه این سال، پس از بازگشت به ایران طراحی صحنه یک نمایش به کارگردانی خانم خجسته کیا را انجام داد.
منظومه "صدای پای آب" در تابستان همین سال در روستای چنار آفریده میشود.
تا سال 1348 ضمن سفر به کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، هلند، ایتالیا و اتریش، آثار نقاشی او در نمایشگاههای متعددی به نمایش درآمد.
سال 1349، سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند و پس از 7 ماه اقامت در نیویورک، به ایران باز میگردد.
سال 1351 برگذاری نمایشگاههای متعدد در پاریس و ایران.
تا سال 1357، چندین نمایشگاه از آثار نقاشی سهراب در سوئیس، مصر و یونان برگذار گردید.
سال 1358، آغاز ناراحتی جسمی و آشکار شدن علائم سرطان خون.
دیماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر میکند و اسفندماه به ایران باز میگردد.
سال 1359... اول اردیبهشت... ساعت 6 بعد ازظهر، بیمارستان پارس تهران ...
فردای آن روز با همراهی چند تن از اقوام و دوستش محمود فیلسوفی، صحن امامزاده سلطان علی، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان مییزبان ابدی سهراب گردید.
آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فیروزه ای رنگ مشخص بود و سپس سنگ نبشته ای از هنرمند معاصر، رضا مافی با قطعه شعری از سهراب جایگزین شد:
به سراغ من اگر میایید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
... کاشان تنها جایی است که به من آرامش میدهد و میدانم که سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد...
و سهراب .... ماندگار شد ....