سه چیز در زندگی هیچگاه باز نمی گردد:زمان،کلمات و موقعیت ها.
سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست بروند: آرامش،امید و صداقت.
سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند: رویاها،موفقیت و شانس.
سه چیز در زندگی از با ارزش ترین ها هستند: عشق،اعتماد به نفس و دوستان.
زمان طولانی میشه واسه اونایی که غصه دارن .
کوتاه میشه واسه اونایی که شادن .زود میگذره برای اونایی که عجله دارن.
دیر میگذره برای اونایی که منتظرن
اما ......
اما ابدی میشه برای اونایی که عاشقن
تو می توانی همین الان تصمیم بگیری که این متن را بخوانی یا از خواندنش صرفنظر کنی و به همین سادگی می توانی از نقطه سایه به منطقه آفتابی بروی. وجه تمایز اصلی تو به عنوان یک انسان با موجودات دیگر قدرت تصمیم گیری و مختار بودن توست. خداوند وجود تو را خواهان تغییر آفریدده است. بایدها، نبایدها و کلیشه ها روح متحول تو را مادی و ساکن نموده است. همیشه خواهان تغییر باش، خواهان رفتن، رجعت کردن، حتی پرواز کردن به دوردست ها، به دنیای جدید، دنیای خودت. آری وجود خودت. آنگاه که خود را شناختی و درک کردی خدا را نیز درک خواهی کرد. دنیای تو خیلی بزرگ است به اندازه بزرگی روحت، بزرگی عشقت. با عشق زنده باش با عشق الهی به خودت اعتماد کن. تو خداگونه ای هستی بر روی زمین آنگاه که خداوند تو را از گل آفرید بر تو از روح خداوندی خویش دمید. پس تو لیاقتش را داری چون جزئی از خدا در وجود توست. به این دنیای مادی و ساکن خو نکن. روح الهی در تو جریان دارد پس قدر آن را بدان. به مأموریت الهی خویش فکر کن. با نیروی ایمان و اراده سنگها را در هم شکن. آبها را تحت کنترل خود دربیاور، و این را بدان که تو برای کامل شدن به این دنیا آمده ای. آمده ای حقایق را بیابی و وقتی کامل شدی به بهشت می رسی و آن را درک می کنی. آری زندگی یعنی کامل شدن.
چه زیبا شکفتی دعا می کنم همیشه بهاری باشی
به امید کامل شدنت در زنگی ، تولدت مبارک
وقتی که آمدی، نیمرخم کامل شد. دیگر از آوار سایه ها نمی ترسم، که شبم از امروز به قدوم تو نورباران شد! تاریکی را می شناختم چرا که در دوری از تو در شبهای انتظار، وجب به وجب سیاهی را اندازه گرفته بودم و در پرتو بر دیدارت دریافتم که ترس ها را ارتفاعی نیست! ماه من! وقتی که تو آمدی دیدم که دریا از اندیشه های پر از مهر تو به جوش آمد، و طبیعت با آهنگ منور ورود تو خود را دوباره شناخت، امواج به رقص آمدند و مرغان دریایی در آشیانه هاشان به آرامی خفتند.
ادامه مطلب ...